در دنیایی که قهرمانها «هوشمندانه» عمل میکنند و تصمیم میگیرند، ما آدم معمولی ها چه نسبتی با آنها برقرار می کنیم؟
۷۴ سال از زمانی که جوزف کمبل «سفر قهرمان» را بعنوان کلان الگوی داستانی معرفی کرد، میگذرد. از هانیبال لکتر تا دون کورلئونه و جان میلتون، از گوییدو تا فورست گامپ و گندالف، هرکدام یکی از قهرمانان هزارچهرهی داستانهای سینماییاند. داستان قهرمان جنگ، الگویی متفاوت از دیگر قهرمانها ندارد. قصهگو انتخاب میکند کدام الگوی قهرمان با بستر داستانی او بیشترین سازگاری را دارد. از اینرو
فیلم ضدجنگ نمیتواند قهرمانی شیفتهی آدمکشی داشته باشد و بالعکس. اما در سینمای ایران قهرمان جنگ چه شخصیتی دارد؟
از اسد و محمود «مهاجر» تا حاج کاظم «آژانس شیشهای» و مهدی «موقعیت مهدی»، «ایستاده در غبار» بیچهره و میرزای «
غریب» چه مسیری را پیمودهایم؟ از چهرههای کاملا مثبت و بری از خطا به چهرههایی گذر کردهایم که نماز خواندنشان سوژهی فیلم نیست، شخصیتهایی که در تلاشند واقعی باشند، عصبانی میشوند، غر میزنند، میخندند، اهل شوخیاند و محبت به زن را بلدند. اما قهرمانها همچنان اشتباه نمیکنند. عصبانی میشوند، پرخاش میکنند، اما به مناسبت وظیفهشان. شوخی میکنند تا دل رزمندهها را شاد کنند و همهی امور تلاشی هوشمندانه برای رام کردن دیگران در جهت خواستهی خودشان است. از «اخراجیها» که بگذریم، متوسلیان به روایت مهدویان تابوشکنی بود. اما گویی شابلون روایت قهرمان جنگ شد. از این رو، تفاوت فیلم «غریب» با «چ»، با «موقعیت مهدی» و با «ایستاده در غبار» در کجاست؟
تصویر قهرمان جنگ کلیشه است چون تصور از او کلیشه است. تصویر مقدس و منزه از او همچنان پایهی اصلی تصویر سینمایی از اوست. فرض بگیریم، اگر اتفاقِ ناخوشایند...
ادامه مطلبما را در سایت اتفاقِ ناخوشایند دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mtaamolatg بازدید : 67 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1402 ساعت: 16:47